در این که چرا ایشان را علامه نامیده اند فرزند بزرگشان چنین گفته است: پدر من از نظر فردی هم تیرانداز بسیار ماهری بود و هم اسب سواری تیز تک و به راستی در شهر خودمان- تبریز- بی رقیب، هم خطاطی برجسته بود، هم نقاش و طراحی ورزیده، هم دستی به قلم داشت و هم طبعی روان، در سرایش اشعار ناب عارفانه. اما از نظر شخصیت اجتماعی هم استاد صرف و نحو عربی بود، هم معانی و بیان، هم در اصول و کلام کم نظیر بود و هم در فقه و فلسفه، هم از ریاضی (حساب و هندسه و جبر) حظّی وافر داشت و هم از اخلاق اسلامی، هم در ستاره شناسی (نجوم) تبحّر داشت هم در حدیث و روایت و خبر و شاید باور نکنید که پدر بزرگوار من، حتی در مسائل کشاورزی و معماری هم صاحب نظر و بصیر بود و سال ها شخصاً در املاک پدری در تبریز به زراعت اشتغال داشت و در ساختمان مسجد حجت در قم عملاً نقش طراح و معمار اصلی را عهده دار بود و تازه این ها گوشه ای از فضایل آن شادروان بود وگرنه شما می دانید که بی جهت به هر کسی، لقب «علامه» نمی دهند و همگان بخصوص بزرگان و افراد خبیر و بصیر هیچ کس را علامه نمی خوانند مگر به عمق اطلاعات یک شخص در تمام علوم و فنون عصر، ایمان آورده باشند.
منابع:
1- گلی زواره، غلامرضا. جرعه های جانبخش. قم: حضور، 1375.
2- شمس، مرادعلی. سیری در سیره علمی و عملی علامه طباطبایی. قم: اسوه، 1385.
نظر شما